شامل چند نوع انشا و بازپروری در مورد این شعر تا آخر ببینید :

پایه دهم   صفحه ی۹۷ شعر را بخوانید و درک و دریافت خود را بنویسید

بازپروری شعر مگر دیده باشی که در باغ و راغ بتابد به شب، کرمکی چون چراغ

مگر دیده باشی که در باغ و راغ                                  بتابد به شب، کرمکی چون چراغ

 یکی گفتش، ای کرمک شب فروز                              چه بودت که بیرون نیایی به روز

ببین کاتشی کرمک خاکزاد                                      جواب از سر روشنایی چه داد

 که من روز و شب جز به صحرا نیم                            ولی پیش خورشید پیدا نیم

                                                                                          بوستان. باب سوم

مقدمه: گول ظاهر را نخورید. بلکه به عمق آن باید توجه کنید. چیزهایی در دنیا وجود دارد که در ظاهر بسیار حیرت انگیز هستند اما در باطن بسیار ساده و بر عکس چیزهای به ظاهر ساده ایی در دنیا وجود دارد که در باطن بسیار پر رمز و راز هستند.

معنی:تا به حال دیده ایی که در باغ  و بیشه در هنگام شب کرمی مانند چراغی بتابد؟ یکی دیگر گفت: ای کرم کوچکی که شب ها نورافشانی می کنی به چه علت در روز و روشنایی بیرون نمی آیی؟

کرم که مانند آتشی کوچک روشنایی داشت و از خاک زاده شده بود از سر عقل و درایت این چنین پاسخ داد: که من روز و شب(تمام مدت) در صحرا هستم اما در شب دیده می شوم. زیرا که من در مقابل عظمت خورشید جلوه ایی ندارم.

مفهوم شعر:   تصورات ما با آنچه که در واقعیت وجود دارد فرق می کند. ما انسان های حکیم و دانشمند زیادی را می بینیم که از نظر عقلی و هوش و درایت بسیار بالا هستند و زمانی که از میزان عقل و هوش آن ها مطلع می شویم غبطه می خوریم و می گوییم این فرد همه چیز را می داند اما در واقعیت دانسته ها و آگاهی آن ها محدود است به یک مقطع و درجه ایی در حالی که درایت و آگاهی خداوند بسیار زیادتر از آن دانشمند است. دقیقا مانند نور همان کرم شب تاب در مقایسه با نور خورشید که نور کرم شب در مقایسه با خورشید بسیار ناچیز است یا مانند پزشک معالجی که با مداوای بیماری یک شخص بسیار شکرگزار و قدردان او می شویم اما در حقیقت این پزشک در مقایسه با خلقت و معجزه ی خداوند بسیار ناچیز است.

در حالی که خداوند همه ی خلقت خود را، سلول به سلول و اتم به اتم با چنان نظم و درایتی در کنار یکدیگر چیده است، تا این چیزی که ما می بینیم شده است.

نتیجه گیری: در ظاهر که به کرم نگاه می کنیم متوجه می شویم که این آفرینش بسیار حیرت انگیز است ولی با کمی دقت متوجه می شویم که این ها همه آفریده ی پروردگار است. ظاهر ماجرا ساده است اما کمی که تفکر کنیم متوجه می شویم انقدر سخت و پیچیده است که حتی فکر و ذهن ما گنجایش آن را ندارد.

 

 

 بازنویسی مگر دیده باشی که در باغ و راغ

شاید تا به حال در میان باغ کرم شب تابی را دیده باشی که همچون چراغ در شب می درخشد، یک نفر از کرم شب تاب پرسید که چرا هنگام شب هنگام بیرون نمی آیی و نمی تابی.

بنگر که کرم شب تاب از روی بینش و آگاهی چه جوابی به او داد؛

من تمام طول شبانه روز را در صحرا به سر میبرم ولی در برابر تابش خورشید درخشان دیده نمی شوم و به چشم نمی آیم.


شاید دیده باشی که در باغ و صحرا، در هنگام شب، کرم شب‌تاب همچون چراغ می‌درخشد.

شخصی به کرم شب‌تاب گفت: ای کرم روشن کننده شب! برایت چه اتفاقی افتاده است که در هنگام روز بیرون نمی‌آیی؟

نگاه کن که آن کرم کوچک که از خاک آفریده شده و همچون آتش بود، چه جوابی (که نشانه روشندل بودنش بود) داد:

که من چه روز و چه شب، جای دیگری بجز صحرا نیستم. ولی هنگامی که خورشید هست، دیده نمی‌شوم.


مفهوم:

یعنی ممکن است هر کس در حوزه خود برای هم نوعان خود پادشاه باشد اما در پیشگاه مقام برتر از خود حرفی برای گفتن ندارد و قدرت و جلالش به چشم نمی آید. همانطور که سعدی در ابتدای این شعر مثلی از یک پدر و فرزندش زده که در مسیر خود به پادشاهی برخورد می کنند و پدر که خود رئیس دهی بوده از دیدن این همه جلال و هیبت پادشاه دگرگون می شود و به گوشه ای می گریزد و وقتی که پسر علت را از پدر جویا می شود پدر می گوید: ” عزت من تنها در ده است نه بیرون از آن”.

 

بازپروری سوم :

مقدمه : خداوند هنگامی که انسان را آفرید تفاوت هایی برای او با سایر موجودات قائل شد که یکی از این تفاوت ها قدرت تعقل و تفکر می باشد.
بدنه : وقتی به اطراف خود می نگریم دنیایی حیرت انگیز را می بینیم. دنیایی که بسیاری از پدیده ها و اسبابش ساخته ذهن انسان است. گاهی با خود فکر میکنم که چقدر عقل انسان ها گسترده است و چقدر ذهن انسان های دانشمند توانمند است. گاهی نیز با خود می اندیشیم که هیچ چیز در جهان برتر از ذهن و اندیشه انسان نیست. این در حالی است که تمام قضاوت ها و تصورات انسان درمورد توانمندی ذهن خود نه تنها درست نیست ، بلکه اشتباه محض است. چرا که اگر کمی تامل کنیم در خواهیم یافت که چیزی بسیار برتر از ذهن انسان وجود دارد. چیزی که ذهن انسان درمقابل آن به مانند کرم شبتابی در مقابل خورشید است و آن تنها خداوند اضداد است که خالق تمام اذهان و افکار و اندیشه هاست.
نتیجه : شایسته است با وجود ناچیز بودن خود در مقابل خداوند کریم و بلندمرتبه کمی تواضع و خشوع پیشه کنیم و ارزش خود را نسبت به چیزهایی که از ما برتر هستند بسنجیم.

بازپروری چهارم  :

پیرامون ما پر است از اجزای کوچک که در مقابل اجزای بزرگ دیده نمی شوند اما در موقعیت و شرایط خاص، جلوه گر می شوند به طور مثال همان کرم شب تابی که در مقابل نور خورشید هیچ دیدی ندارد

اما همین که شب فرا می رسد و خورشید در پشت ابرها پنهان می شود، تابش نور شب تاب به چشم می آید. او همان شب تاب است! همان که در روز هم نورافشانی می کرد اما همین که نور بزرگ تر کنار رفت نور کوچک دیده شد.

گاهی در زندگی کافی است در زمان و شرایط خاص دیده شوند. یا اعمال و رفتارهای کوچکی که همچون نور کوچکی ما را برای رسیدن به اهداف بزرگ تر راهنمائی می کند.

در نگاه اول، کارهای کوچک به نظرمان ناچیز و بی ارزش جلوه گر می شود اما تا زمانی که همان اهداف کوچک نباشد ما به اهداف بزرگ تر خود دست نخواهیم یافت! کرم شب تاب در طول شب، راهنمای تو خواهد بود و به نوبه ایی با همان نور کم چراغ دلت و امیدت را روشن می سازد تا به خورشید و روشنایی کامل دست یابی.

قانون طبیعت همین گونه است از کوچک تا بزرگ، همه در کنار یکدیگر قرار دارند و هر کدام وظیفه ایی را به دوش می کشند. مهم آن است که هر کسی موقعیت خاص خود را پیدا کند و در موقعیت خاص خود نورافشانی کنند. آن موقع نه کم ارزش خوانده می شوند و نه ناچیز

بلکه می تواند در کنار همدیگر با هم نوری به روشنایی خورشید بسازند، درست مثل کرم شب تاب هایی که دست در دست هم یکجا جمع شده اند گویی خورشید شب ها هم می تابد

 


سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی , گزارش تخصصی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گردنبند اسم با سنگ اونیکس زیبایی مخروط ناقص مشکی من Kenyan ۰•●کـاغـذ سفــید●•۰ studl کردموزیک تی وی من بامزه هستم ؟